گوربه گورفرهنگ فارسی عمید۱. مردهای که او را از گور درآورند و در جای دیگر دفن کنند.۲. [عامیانه، مجاز] نفرینی دربارۀ مرده؛ گوربهگورشده.
گوربهلغتنامه دهخداگوربه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهات صحنه ٔ کردستان . (ازجغرافیای غرب تألیف د مرگان ترجمه ٔ کاظم ودیعی ).
وربةلغتنامه دهخداوربة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اِست . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ورب شود.
گوربهلغتنامه دهخداگوربه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهات صحنه ٔ کردستان . (ازجغرافیای غرب تألیف د مرگان ترجمه ٔ کاظم ودیعی ).
گوربهلغتنامه دهخداگوربه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهات صحنه ٔ کردستان . (ازجغرافیای غرب تألیف د مرگان ترجمه ٔ کاظم ودیعی ).