گورتپهburial mound, grave moundواژههای مصوب فرهنگستانتپۀ بزرگی از خاک و سنگ که در بعضی تدفینها بر روی گور ساخته میشد
ورثةلغتنامه دهخداورثة. [ وَ رَ ث َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وارث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وارث شود.- تو ورثه افتادن ؛ مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد.- || زنی که افراد مختلف از او تمتع برند. (فرهنگ فارسی معین ).
ورطةلغتنامه دهخداورطة. [ وَ طَ ] (ع اِ) کون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اِست . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || هر زمین پست مغاک . || زمین هموار بی راه و نشان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیابان بی راه و بی نشان . (ناظم الاطباء). || هلاکی و هر امر دشوار که ر
یورتگهلغتنامه دهخدایورتگه . [ گ َه ْ ](اِ مرکب ) جای بودن و خانه . (آنندراج ) : لیک اگر یورتگه ز عز سازندهم از او خرگهیت پردازند. سنایی .از پناه حق حصاری به ندیدیورتگه نزدیک آن دز برگزید. مولوی .|| ب
ورطةدیکشنری عربی به فارسیپنجول زدن , با ناخن و جنگال خراشيدن , خاراندن , پاک کردن , زدودن , باکهنه ياچيزي ساييدن يا پاک کردن , تراشيدن , خراشيدن , خراش , اثر خراش , گير , گرفتاري
گورلانmortuary houseواژههای مصوب فرهنگستانسازهای از چوب یا سنگ شبیه به خانه در زیر گورتل یا گورتپه که از آن بهعنوان گور استفاده میشد
گورپشتهtumulus, round barrowواژههای مصوب فرهنگستانگورتپهای با قاعدۀ دایرهشکل که در ایران اغلب به عصر آهن تعلق دارد
کاوش فراگیرtotal excavationواژههای مصوب فرهنگستانکاوش کامل یک محوطۀ باستانشناختی، عمدتاً شامل فضاهای محدود و کوچک مانند گورتپهها و اردوگاهها
کاوش چهاربخشیquadrant excavationواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای کاوش محوطههای مدور، مانند گورتپهها، بر پایۀ تقسیم محوطه به چهار بخش برابر و کاوش یکدرمیان آنها متـ . روش چهاربخشی quadrant method