گوسفنددارلغتنامه دهخداگوسفنددار. [ ف َ ] (نف مرکب ) که گوسفند دارد و تربیت کند. مالک و صاحب گوسفند. نگهدارنده ٔ گوسفند : مردی بود گوسفنددار. (منتخب قابوسنامه ص 185).
گوسپنددارلغتنامه دهخداگوسپنددار. [ پ َ ] (نف مرکب ) که گوسپند دارد. گوسفنددار. که گوسپند نگه دارد و تربیت کند.
چوبدار، چوبدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. گلهدار، گوسفنددار، گوسفندفروش ۲. قپاندار ۳. حارس، محافظ ۴. چماقدار
چوب دارفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است؛ گلهدار؛ گوسفنددار.۲. [قدیمی] گرزدار؛ چوبکزن.