گوشتابلغتنامه دهخداگوشتاب . (اِ مرکب ) عصیر گوشت . آب گوشت . || یک قسم نانخورشی که از گوشت سازند، و آبگوشت نیز نامند. (ناظم الاطباء) : وحشوها نرم باید چون کشطاب غلیظ با جلاب و روغن بادام و گوشتاب از گوشت بزغاله ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واشتاب بیدرروadiabatic decelerationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش شتاب ذرههای پرانرژی در هنگام انبساط خوربادی
گوشتابهلغتنامه دهخداگوشتابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) نانخورشی که از گوشت سازند، و آبگوشت و گوشتاب نیز گویند.(ناظم الاطباء). نشیله . (مهذب الاسماء). مدققه . (یادداشت مؤلف ). مدقوقه . (یادداشت مؤلف ). گوشتاوه : و دفع مضرت [ شراب ممزوج و
گوشابهلغتنامه دهخداگوشابه .[ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شوربا. (آنندراج ) (شعوری ج 2 ص 327). گوشاب . (ناظم الاطباء). رجوع به گوشتاب شود.
حسولغتنامه دهخداحسو. [ ح َ س ُوو / ح َس ْوْ ] (ع اِ) آشامیدنی . (دهّار). هر چیز رقیق که توان آشامید. حریره . آنچه از شوربا و جز آن که اندک اندک آشامند. (غیاث اللغات ). طعامی که از آرد و آب و روغن پزند و گاهی بدان شیرینی نیز کنند : <br
گوشتابهلغتنامه دهخداگوشتابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) نانخورشی که از گوشت سازند، و آبگوشت و گوشتاب نیز گویند.(ناظم الاطباء). نشیله . (مهذب الاسماء). مدققه . (یادداشت مؤلف ). مدقوقه . (یادداشت مؤلف ). گوشتاوه : و دفع مضرت [ شراب ممزوج و