گوشچیلغتنامه دهخداگوشچی . (ص مرکب ، اِمرکب ) (ظاهراً از «گوش » فارسی و «چی » ترکی ) شنونده و مستمع. (آنندراج ). || جاسوس . (آنندراج ).خبرگیر و خبردهنده . (ناظم الاطباء). || نگهبان . (آنندراج ). پاسبان و نگهبان . (ناظم الاطباء).
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
شستوشوی بازدارندۀ زنگrust-inhibitive washواژههای مصوب فرهنگستانایجاد پوشش تبدیلی بر روی سطح آهن پیش از رنگ کردن
بُنپوشۀ بیرونیexterior base-coatواژههای مصوب فرهنگستانبُنپوشهای تکلایه که بر سطح خارجی محصولات فلزی برای افزایش مقاومت به خوردگی نشانده میشود
پوشرنگ پایۀ رنگآمیزهtint base paintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشرنگ ساختمانی که تیتانیمدیاکسید آن کمتر از پوشرنگ سفید کامل است و با یک یا چند رنگبخش دیگر آمیخته میشود تا رنگ خاصی حاصل شود
گوشچینلغتنامه دهخداگوشچین . (نف مرکب ) کنایه از مردم خبیث و تنگ حوصله که هرچه بشنوند پیش هر کسی بازگویند. (آنندراج ).
گوشچینلغتنامه دهخداگوشچین . (نف مرکب ) کنایه از مردم خبیث و تنگ حوصله که هرچه بشنوند پیش هر کسی بازگویند. (آنندراج ).