۲قطعه ای،است سازی برگرفته از موسیقی آوازی ایران در بیات ترک بیشتر فرهنگهای فارسی معنی بیات را به معنی گوشه هایی از موسیقی سنتی ایران آورنده اند۳در آنندراج از آن به نام شعبه ای از موسیقی و در ترکی،نام طایفه ای از ترکان یاد کرده استگویش مازنی bayyaat
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرا
پسر کاکولغتنامه دهخداپسر کاکو. [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) محمدبن ابوالعباس دشمنزیار کاکویه مکنی به ابی جعفر و ملقب به علاءالدوله از دیالمه ٔ کاکویه صاحب اصفهان و مضافات . وی پسرخال والده
دللغتنامه دهخدادل . [ دِ ] (اِ) قلب و فؤاد. (آنندراج ). قلب که جسمی است گوشتی و واقع در جوف سینه و آلت اصلی و مبداء دَوَران خون است . (ناظم الاطباء). عضو داخلی بدن بشکل صنوبر
گوش به زنگلغتنامه دهخداگوش به زنگ . [ ب ِ زَ ] (ص مرکب ) متوجه . منتظر. بیوسان .- گوش به زنگ بودن ؛ در انتظار بودن . مراقب و مواظب و متوجه بودن . و نیز رجوع به همین ترکیب در ذیل ترکی
انفاسلغتنامه دهخداانفاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَفَس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار)(آنندراج ). دمها. رجوع به نفس شود. || دمها. نفسها. روانها. آوازها. سخنها