گوهراندازیلغتنامه دهخداگوهراندازی . [ گ َ / گُو هََ اَ ] (حامص مرکب ) عمل گوهرانداز. گوهرپاشی . گوهرپراکنی . || در بیت زیر، گوهر به دور افکندن ، مجازاً، اعراض از مال اندوزی : چه باید به خون گوهر اندوختن مرا گوهراندازی آموختن . <p
گهراندازیلغتنامه دهخداگهراندازی . [ گ ُ هََ اَ ] (حامص مرکب ) مخفف گوهراندازی . رجوع به ذیل همین کلمه شود.
اندازلغتنامه دهخداانداز.[ اَ ] (اِمص ) به معنی مصدر است که انداختن باشد. (از برهان قاطع). عمل انداختن . (فرهنگ فارسی معین ).- بارانداز ؛ آنجا که بار فرود می آورند: بارانداز کشتی .- پاانداز ؛ آنچه بزیر پا می اندازند. و رجوع به پاانداز شود.