گوهریارفرهنگ نامها(تلفظ: go(w)har yār) (گوهر + یار (پسوند دارندگی)) ، دارندهی گوهر ، دارای اصل و نسب ، دارندهی صفات انسان کامل ، دارای شخصیت والا .
گوهرگرلغتنامه دهخداگوهرگر. [ گ َ /گُو هََ گ َ ] (ص مرکب ) گوهرساز. گوهرشناس . سازنده وصانع گوهر. (بهار عجم ): کسی که گوهر را حکاکی کند یا در رشته کشد. (از بهار عجم ) (آنندراج ). جواهری و جواهرفروش . (ناظم الاطباء) (از بهار عجم ) : سب
وارگارلغتنامه دهخداوارگار. (اِ) وارکار. کلبه ٔ چوبینی که محل محافظ پالیز و باغ است . (شعوری ج 2 ص 414). و رجوع به وارکار شود.