لغتنامه دهخدا
گوگردانک . [ گ َ ن َ ] (اِ مرکب ) سرگین گردانک باشد و او را عربان جعل و خنفساء خوانند و ترکان قیقور گویند. (برهان ). کرمی است که سرگین را گلوله کرده گرداند. (رشیدی ). در فرهنگهای فارسی مانند برهان قاطع و سروری و آنندراج گوگردانک «جعل تازی » و خبزدوک «خنفسأتازی » هر دو را به