گویشلغتنامه دهخداگویش . [ گ َ ] (اِ) گویشه . گویس . گویسه . (برهان ). گودوش . گودوشه . گاودوش .گاودوشه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی گویس است که ظرف و انای دوغ و ماست باشد. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ سروری ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ).
گویشلغتنامه دهخداگویش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گفتن . در فرهنگ دساتیر (صص 264-265) به معنی تکلم کردن و سخن گفتن آمده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکالمه . گفتگو. گفتار. || مقاله . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ مقاله . (
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
قانون کوری ـ وایسCurie-Weiss lawواژههای مصوب فرهنگستان[ژئوفیزیک] قانونی که بیان میکند در دماهای بالاتر از دمای کوری، پذیرفتاری مغناطیسی مادة پارامغناطیسی با دمای مطلقِ بین دمای ماده و دمای کوری تناسب معکوس دارد [فیزیک] قانونی که میگوید پذیرفتاری مغناطیسی مواد پارامغناطیسی با اختلاف دمای جسم و دمای کوری نسبت عکس دارد
گویشهلغتنامه دهخداگویشه . [ گ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گودوش . گودوشه . گاودوش . گاودوشه . (فرهنگ نظام ). بمعنی گویش است که ظرف و انای شیر و ماست باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
گویششناسیdialectologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ نظاممند همۀ گویشها و لهجهها بهویژه لهجههای محلی
گویشهلغتنامه دهخداگویشه . [ گ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گودوش . گودوشه . گاودوش . گاودوشه . (فرهنگ نظام ). بمعنی گویش است که ظرف و انای شیر و ماست باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).