رویوریلغتنامه دهخدارویوری . [ روی ْ وَ ] (اِخ ) ده از بخش رزاب شهرستان سنندج . آب آن از چشمه و دارای 100 تن سکنه و محصول عمده ٔ آنجا انواع میوه و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
پرآورلغتنامه دهخداپرآور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) دارای پر. تیزپر. و تیزرو و پرنده . (برهان ) : گهی با چراگر چراگر شدی گهی با پرنده پرآور شدی .خواجو (همای و همایون ).
پراورفرهنگ فارسی عمید۱. پرنده.۲. دارای پر.۳. تیزپَر؛ تیزرو: ◻︎ گهی با چراگر چراگر شدی / گهی با پراور پراور شدی (خواجو: مجمعالفرس: پراور).
گراورفرهنگ فارسی عمید۱. فلزی مسطح از آلیاژ روی که به روشی شبیه چاپ عکس، تصویر مورد نظر را بر روی آن حک میکنند.۲. [مجاز] تصویری که با این روش بر روی کاغذ چاپ شده است.