گیرانش رایانهایmap-controlled ignition, mapped ignition, mapped ignition-system, grid-controlled ignition systemواژههای مصوب فرهنگستانگیرانشی که سامانۀ واپایش موتور (ECU) براساس برنامههای تعریفشده آن را تنظیم میکند
رانشفرهنگ فارسی عمید۱. حرکت؛ جابهجا شدن: رانش زمین.۲. (فیزیک) دفع کردن دو چیز یکدیگر را.۳. (پزشکی) اسهال.
رانشلغتنامه دهخدارانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از راندن . طرد. دفع. راندگی . رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن . (برهان ) (آنندراج ). || رحلت و انتقال . (ناظم الاطباء). || سلب مقابل ایجاب . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || معزولی . || نفی . (ناظم الاطباء). || اسهال . (این کلمه ب
گیرانشignition 1واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی، مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] آغاز تولید شعله [قطعات و اجزای خودرو] فرایند ایجاد احتراق در مخلوط سوخت و هوا در محفظۀ احتراق
دمای گیرانشignition temperatureواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین دمایی که در آن انرژی گداختِ بهوجودآمده در پلاسما از انرژی اتلافشده بیشتر است
الگوی گیرانشignition patternواژههای مصوب فرهنگستانشیوۀ شروع حریق در عملیات اطفای حریق یا حریق خواسته
تنظیم پویای گیرانشdynamic ignition timing, stroboscopic ignition timingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تنظیم گیرانش که در آن یک موقعیتسنج نوری نشان میدهد که احتراق در چه زاویهای از چرخلنگر اتفاق میافتد
تنظیم گیرانشignition timing, ignition setting, adjustment of ignition timing, ignition timing adjustment, initial ignition timing adjustment, spark timingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تنظیم زمان ایجاد جرقه در سرشمعها برای عملکرد بهینۀ موتور
سپربافة گیرانشignition harnessواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای کامل از بافههایی با مقاومت بالا و پایهها و اتصالات که برای انتقال جریان ولتاژبالا از آهنربا به انواع شمعهای گیرانش در داخل موتور به کار میرود