گیرشلغتنامه دهخداگیرش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گرفتن . گیرندگی . || تسخیر و گرفتگی و قبض . || زدن با نیزه و طعنه . || سرزنش و ملامت . || جرم و گناه . || عیب و تقصیر. (ناظم الاطباء). اما این معانی در جای دیگر دیده نشد.
گیرشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصرف، قبض، گرفتن، گیرندگی ۲. بند، بندش، قید، مانع ۳. عیب، نقص ۴. تقصیر، جرم، گناه
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
گیرش 1closure 4واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل سهگانۀ تولید انفجاریها که با بست کامل محقق میشود
گیرش گاهلغتنامه دهخداگیرش گاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) گرفتن جای . مکان گرفتن . || آنجا که گیرد. جایی که عمل اخذ و گرفتن کند چون هریک از دو دهانه ٔ انبر و یا گاز انبر از سوی درون . جانب درونی دهانه ٔ انبر یا گاز که معمولاً آژده است چون رویه ٔ سوهان : و در جمله احتیاط باید کرد ت
احتمال گیرشignition probabilityواژههای مصوب فرهنگستاناحتمال وقوع حریق در محلی که ازلحاظ وجود مواد سوختنی مستعد حریق است
درنوشتهلغتنامه دهخدادرنوشته . [ دَ ن َ وَت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده . طی کرده : هم بر ورق گذشته گیرش واکرده و درنوشته گیرش .نظامی .
گیرش گاهلغتنامه دهخداگیرش گاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) گرفتن جای . مکان گرفتن . || آنجا که گیرد. جایی که عمل اخذ و گرفتن کند چون هریک از دو دهانه ٔ انبر و یا گاز انبر از سوی درون . جانب درونی دهانه ٔ انبر یا گاز که معمولاً آژده است چون رویه ٔ سوهان : و در جمله احتیاط باید کرد ت
گیرش 1closure 4واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل سهگانۀ تولید انفجاریها که با بست کامل محقق میشود
خودگیرشautoignition/ auto-ignition, automatic ignition, self-ignition 1, spontaneous ignitionواژههای مصوب فرهنگستانگیرش خودبهخود مخلوط سوخت و هوا در سیلندر موتورهای درونسوز، ناشی از گرمای حاصل از تراکم بسیار یا وجود کربن داغ
تراز برگیرشimmission levelواژههای مصوب فرهنگستانمیزان مواجهۀ صوتی برحسب دسیبل که بیانگر کل انرژی صوتیای است که گوش در مدتزمان معین دریافت میکند
آهنگ برگیرشimmission rateواژههای مصوب فرهنگستانمقدار آلایندهای که در واحد زمان به دریافتکننده منتقل میشود
احتمال گیرشignition probabilityواژههای مصوب فرهنگستاناحتمال وقوع حریق در محلی که ازلحاظ وجود مواد سوختنی مستعد حریق است