یاختهستبریpyknosisواژههای مصوب فرهنگستانتخریب و ستبر شدن یاخته بهنحویکه در آن هسته فشرده میشود و فامینه به حالت جامد متراکم درمیآید
ستبریلغتنامه دهخداستبری . [ س ِ ت َ ] (حامص ) سطبری و گندگی . (آنندراج ). کثافة. (بحر الجواهر). ستبرنای : چو یک پیل از ستبری و بلندی بمقدار دو پیلش زورمندی . نظامی .رجوع به سطبری شود.
سطبریلغتنامه دهخداسطبری . [ س ِ طَ ] (حامص ) کلفتی و گندگی و غلظت و انجماد و کثافت . (ناظم الاطباء) : و خون طبیعی اندر سطبری و تنگی معتدل باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).چو بازوی بختم قوی حال بودسطبری پیلم نمد مینمود. سعدی .اکثر بلندی د
پشتبُریback cut/ backcutواژههای مصوب فرهنگستانآخرین برش در جهت مخالف مسیر افتادن درخت و کمی بالاتر از خط زیربُری