یازندگیلغتنامه دهخدایازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی یازنده . تمطی . تمدد. کش و قوس : و اما کسلانی و خویشتن کشیدن و یازندگی که آن را التمطی گویند... (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). در تاج المصادر بیهقی تمطی «خویش یازیدن و خرامیدن » مع
یازندهلغتنامه دهخدایازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) بقصد کاری دست درازکننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قصد و آهنگ و اراده کننده . (برهان ). قصدکننده . (سروری ) : وزان پس چنین گفت بهرام راکه هرکس که جویا بود کام راچو در خور بجو