یامورلغتنامه دهخدایامور. (ع اِ) شتر نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ج 3 ص 631).
عمورلغتنامه دهخداعمور. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَمر. رجوع به عَمر شود. || ج ِ عُمر. رجوع به عُمر شود. || ج ِ عَمرو. رجوع به عَمرو شود.
حمورلغتنامه دهخداحمور. [ ح َ ] (اِخ ) (بمعنی الاغ ) و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد. (سفر پیدایش 33 : 19). و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند. (سفر پیدایش 34 : <span class="
یاموریلغتنامه دهخدایاموری . (ص نسبی ) نسبت به یامور است که گویا از قرای انبار بوده است . (از انساب سمعانی ).
یأمورلغتنامه دهخدایأمور. [ ی َ ءْ ] (ع اِ) جانوری صحرایی . نوعی از بز کوهی . (ناظم الاطباء). دابه ای است صحرایی یا نوعی از بز کوهی . (منتهی الارب ). و رجوع به یامور شود.
یاموریلغتنامه دهخدایاموری . (ص نسبی ) نسبت به یامور است که گویا از قرای انبار بوده است . (از انساب سمعانی ).