خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یخنی
/yaxni/
معنی
۱. گوشت پختۀ سردشده.
۲. آبگوشت ساده.
۳. غذای پخته که آن را ذخیره کنند.
۴. هرچیزی که برای روز مبادا ذخیره میشود: ◻︎ مخور غم به صیدی که ناکردهای / که یخنی بُوَد هرچه ناخوردهای (نظامی۵: ۷۶۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cold cuts
-
جستوجوی دقیق
-
یخنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yaxni ۱. گوشت پختۀ سردشده.۲. آبگوشت ساده.۳. غذای پخته که آن را ذخیره کنند.۴. هرچیزی که برای روز مبادا ذخیره میشود: ◻︎ مخور غم به صیدی که ناکردهای / که یخنی بُوَد هرچه ناخوردهای (نظامی۵: ۷۶۳).
-
یخنی
لغتنامه دهخدا
یخنی . [ ی َ ](ص ، اِ) به معنی پخته باشد که در مقابل خام است . (برهان ). پخته . ضد خام . (ناظم الاطباء). پخته . (انجمن آرا) (از آنندراج ). پخته و مطبوخ . (غیاث ) : خیز ای وامانده ٔ دیده ضررباری این حلوای یخنی را بخور . مولوی .- یخنی کردن گوشت ؛ پختن...
-
یخنی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - آبگوشت ساده . 2 - پخته .
-
یخنی
لهجه و گویش مازنی
yaKhni ۱ترکیبی از برف و شکر ۲نوعی گلابی وحشی نارس
-
یخنی
لهجه و گویش مازنی
yaKheni ۱گوشت آب پز کرده و سردشده و قرمه کرده ۲یخ زده
-
یخنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cold cuts
-
یخنی
واژهنامه آزاد
yakhni:dokd:یخنی خورشتی بسیار خوشمزه با گوشت گوسفند(ران سرسینه یا راسته با استخوان) مخصوص مراسم عروسیها / مهمانیها / جشنها / برخی عذا داریهای افراد متمول و میانی جامعه منطقه شهرستان درگز(شمال خراسان / ابیورد تاریخی) در دو/2 نوع طبخ می گردد:الف برای ع...
-
واژههای مشابه
-
یخْنى
لهجه و گویش بختیاری
yaxni زردآلوى نارس.
-
یَخنی
لهجه و گویش تهرانی
آبگوشت پر گوشت و بدون چاشنی سرد،گوشتی که در زمستان ذخیره کنند
-
يخني
دیکشنری عربی به فارسی
نوعي غذا که با گوشت گاو يا گوساله و سبزيجات تهيه ميشود , چيز درهم و برهم
-
یخنی پلاو
لغتنامه دهخدا
یخنی پلاو. [ ی َ پ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از پلاو که با آب گوشت ترتیب دهند. (ناظم الاطباء).
-
یخنی نهادن
لغتنامه دهخدا
یخنی نهادن . [ ی َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ذخر. ادخار. ترافد. (منتهی الارب ). ذخیره نهادن . (ناظم الاطباء). اقتناء.ذخیره کردن . پس انداز کردن ، چنانکه قورمه را در شکنبه ٔ گوسفند. (یادداشت مؤلف ). ذخر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ): ...
-
یخنی پز
لغتنامه دهخدا
یخنی پز. [ ی َ پ َ ](نف مرکب ) یخنی پزنده . که طعام یخنی پزد. که پختن یخنی پیشه دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخنی شود.
-
یخنی پیچ
لغتنامه دهخدا
یخنی پیچ .[ ی َ ] (نف مرکب ) یخنی فروش . (آنندراج ) : داغهای سینه ام از خلق کی ماند نهان تا ز یخنی پیچ او خود را نسازم سینه پوش . سیفی (از آنندراج ).رجوع به یخنی فروش شود.