یزدلانلغتنامه دهخدایزدلان . [ ی َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان واقع در 63 هزارگزی جنوب خاوری کاشان . سکنه ٔ آن 115 تن و آب آن از قنات است . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <sp
جدلانلغتنامه دهخداجدلان . [ ج َ ] (ع اِ) راه . || سوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): ذهب علی جدلانه ؛ یعنی رفت بر سوی و راه او. (شرح قاموس ) (از منتهی الارب ). اَی علی وجهه و ناحیته . (ناظم الاطباء).
جذلانلغتنامه دهخداجذلان . [ ج َ ] (ع ص ) شادمان . (از منتهی الارب ) (از شرح قاموس ). شادان و خوش . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شادمان و خوشحال . (ناظم الاطباء). شادان . (مهذب الاسماء).
جدولیانلغتنامه دهخداجدولیان . [ ج َدْ وَ ] (اِخ ) نام گروهی است که بعلم باطن آگاهی دارند : جماعت جدولیان خود را اهل علم باطن نام نهادند. (جهانگشای جوینی ).
يُجَادِلُونَفرهنگ واژگان قرآنمجادله مي کنند(مجادله: اصرار در بحث و پافشاري کردن در يک مساله براي غالب شدن در رأي است )