لغتنامه دهخدا
یسع. [ ی َ س َ ] (اِخ ) ابن عیسی بن حزم ... غافقی جیانی اندلسی ، مکنی به ابویحیی ، از مورخان بزرگ و دانشمندان نامی علم قرائت بود. او به مصر رفت و نخست در اسکندریه و سپس در قاهره اقامت گزید و برای صلاح الدین ایوبی کتابی گرد آورد و نام آن را «المغرب فی محاسن مغرب » نهاد. یسع نخ