ینکورلغتنامه دهخداینکور. [ ی َ ] (ع ص ) طریق ینکور؛ راه نبهره و بر غیر قصد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه پنهانی و مخفی .
پنقورلغتنامه دهخداپنقور. [ پ َ ] (اِ) طعامی است که از سر و بال طایران می سازند. (آنندراج ). و ظاهراً کلمه مجعول است .
گنکورلغتنامه دهخداگنکور. [ گ ُ ] (اِخ ) ادموند هوات دُ (1822 - 1896 م .). در نانسی متولد شد. وی رمان نویس رئالیست فرانسوی و نویسنده ٔ ژرمنی لاسرتو ، رنه موپرن و هنر در قرن هیجدهم و غیره است .
نکورلغتنامه دهخدانکور. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، در 26هزارگزی جنوب دشتیاری ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 500 تن سکنه دارد. محصولش غلات و حبوبات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله د
نکورلغتنامه دهخدانکور. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تهرود بخش راین شهرستان بم ، در 43هزارگزی جنوب شرقی راین ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و پسته ، شغل اهالی زراعت
نکورلغتنامه دهخدانکور. [ ن ُ ] (ع مص ) ناشناختن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نَکَر. نُکْر. نکیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نَکْر. (متن اللغة). رجوع به نکر شود.
نیکورلغتنامه دهخدانیکور. [ ن َ ] (ع ص ) طریق نیکور؛ راه غیر معهود و بر غیر قصد و نبهره . (ناظم الاطباء). درست آن ینکور است به تقدیم یاء بر نون . رجوع به ینکور و رجوع به اقرب الموارد و متن اللغة شود.