ینگیلغتنامه دهخداینگی . [ ی َ ] (اِ) ینگه . روشنایی . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به ینگه شود.
ینگیلغتنامه دهخداینگی . [ ی ِ ] (ترکی ، ص ) ینی . در ترکی به معنی تازه و نو است و «ینگی دنیا» که به امریکا اطلاق می شود و به معنی «جهان نو» یا «دنیای نو» است ، از آن می باشد.
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
پرسش آری ـ نهایyes-no questionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع جملههای پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
ینگیجهلغتنامه دهخداینگیجه . [ ی ِ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ویسه ٔ بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 15000گزی شمال باختری دژ شاهپور از طریق بردرشه ، باختر دریاچه ٔ زریوار، با 150 تن
ینگیجهلغتنامه دهخداینگیجه . [ ی ِ ج َ/ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 20000گزی شمال باختری صحنه و 3000گزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به سنقر، با <span cl
ینگی آرخلغتنامه دهخداینگی آرخ . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 80هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، با 293 تن سکنه . آب آن از زرینه رود و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <s
ینگی کندلغتنامه دهخداینگی کند. [ ی ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیمینه رود بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 12000گزی باختر قصبه ٔ بهار، کنار جاده ٔ شوسه ٔ شهر همدان به اسدآباد، با 187 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن ات
ینگی قلعهلغتنامه دهخداینگی قلعه . [ ی ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 5000گزی خاوری بجنورد و 1000گزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به قوچان ، با 578 تن سکن
ینی دنیالغتنامه دهخداینی دنیا. [ی ِ دُن ْ ] (اِخ ) (از: ینی ، تازه + دنیا) ینگی دنیا. قاره ٔ جدید. آمریک . امریکا. رجوع به ینگی دنیا شود.
ینگی آرخلغتنامه دهخداینگی آرخ . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 80هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، با 293 تن سکنه . آب آن از زرینه رود و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <s
ینگی کندلغتنامه دهخداینگی کند. [ ی ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیمینه رود بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 12000گزی باختر قصبه ٔ بهار، کنار جاده ٔ شوسه ٔ شهر همدان به اسدآباد، با 187 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن ات
ینگی قلعهلغتنامه دهخداینگی قلعه . [ ی ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 5000گزی خاوری بجنورد و 1000گزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به قوچان ، با 578 تن سکن
ینگی آباد کوهلغتنامه دهخداینگی آباد کوه . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بخش مرکزی شهرستان میانه ، واقع در 7هزارگزی جنوب میانه ، با 163 تن سکنه . آب آن از رود انجارق و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d
ینگی آبادلغتنامه دهخداینگی آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلوی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 67هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، با 142 تن سکنه . آب آن از چشمه و زرینه رود وراه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <spa
دیرینگیلغتنامه دهخدادیرینگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) قدمت . قدم . (منتهی الارب ). مقابل نوی . عتاقت . دیرینه بودن . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح اداری ) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
کمینگیلغتنامه دهخداکمینگی . [ک َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) حقارت و پستی و دونی و فرومایگی و پست نژادی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بی قرینگیلغتنامه دهخدابی قرینگی . [ ق َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) نیامیختن چیزی به چیزی ، و مراد از آن یکتایی در امری و ثانی نداشتن در کاری است . (غیاث ) (آنندراج ).