یوقورلغتنامه دهخدایوقور. [ی ُ قُرْ ] (ترکی ، ص ) یوغور. یغور. گنده . بزرگ . گردن کلفت . زمخت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود.
وقورلغتنامه دهخداوقور. [ وَ ] (ع ص ) آهسته . || بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باوقار.(اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) در خانه بنشستن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به وقورة شود.
وکورلغتنامه دهخداوکور. [ وُ ] (ع مص ) به آشیانه درآمدن مرغ . وکر. || (اِ) ج ِ وکر، به معنی آشیانه ٔ مرغ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشیانه ٔ مرغ ،گو مرغ نباشد در وی . (آنندراج ). رجوع به وکر شود.