یولچیلغتنامه دهخدایولچی . [ یُل ْ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان ، میان نجف آباد و آوج ، در 251هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
یولچیلغتنامه دهخدایولچی . [ یُل ْ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: یول ، راه + چی ، پسوند نسبت به فاعلیت ) راهنما و هادی راه . (ناظم الاطباء). راهبر. (آنندراج ). || گدا. گدای راه نشین . (یادداشت مرحوم دهخدا). || بنابر مشهور ایلچی . (آنندراج ).
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
آوجلغتنامه دهخداآوج . [ وَ ] (اِخ ) آوه . نام محلی براه قزوین و همدان ، میان یولچی و سلطان بلاغ در 262500 گزی طهران ، و در آنجا پست خانه و تلگرافخانه هست .