یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ا
یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع مص ) روز گردیدن . (منتهی الارب ). || بدبخت روز گردیدن . (ناظم الاطباء).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب
جدهلغتنامه دهخداجده . [ ج ِ دَ ] (ع مص ) یافتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درک کردن . (از اقرب الموارد). وَجد. وجود. وِجدان . اِجدان . (از منتهی الارب ) (اقرب الموار
قحافلغتنامه دهخداقحاف . [ ق ِ ](ع اِ) کاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در مثل گویند: الیوم قحاف و غداً نقاف ؛ ای الشرب بالقحاف ؛ یعنی امروز شراب نوشی و فردا سرشکستگی . (منتهی ا
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری