ریشال کازئینcasein micelleواژههای مصوب فرهنگستانانبوهۀ ناشی از بههمچسبیدگی بخشهای منفرد کازئین در هنگام تشکیل دَلَمۀ کازئین
کشان کشانلغتنامه دهخداکشان کشان .[ ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) کشان برکشان . (ناظم الاطباء). در حال کشیدن . (یادداشت مؤلف ) : کشان کشان همی آورد هرکسی سوی اومبارزان و عزیزان آن سپه را خوار.
یکسانفرهنگ فارسی عمید۱. مساوی؛ برابر؛ یکجور.۲. (قید) [قدیمی] همیشه.۳. [قدیمی] همعقیده.⟨ یکسان داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = ⟨ یکسان کردن⟨ یکسان شدن: (مصدر لازم) مانند هم شدن.⟨ یکسان کردن: (مصدر متعدی) برابر کردن؛ مانند هم کردن.⟨ یکسان نمودن: (مصدر متعدی) = &
زاغۀ مهماتammunition lotواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مشخصی از مهمات یکسان با یک شمارهانبار مشخص که تحت شرایط یکسان و برای ساخت و برای عملکرد یکسان همگذاری یا نوسازی شدهاند
یکسانلغتنامه دهخدایکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار. بالسویه . (یادداشت مؤلف ). سواء. (ترجمان القرآن ) : ای
یکسانفرهنگ فارسی عمید۱. مساوی؛ برابر؛ یکجور.۲. (قید) [قدیمی] همیشه.۳. [قدیمی] همعقیده.⟨ یکسان داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = ⟨ یکسان کردن⟨ یکسان شدن: (مصدر لازم) مانند هم شدن.⟨ یکسان کردن: (مصدر متعدی) برابر کردن؛ مانند هم کردن.⟨ یکسان نمودن: (مصدر متعدی) = &
یکسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ان، مساوی، سربهسر، برابر، هماو، خود، همتا، همطراز، یکی، یکه، یکتا، واحد، یک غیر قابل تمیز ثابت، تغییر ناپذیر تک، بینظیر، تقلیدنشده همینگونه، همینطور
یکسانلغتنامه دهخدایکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار. بالسویه . (یادداشت مؤلف ). سواء. (ترجمان القرآن ) : ای
نایکسانلغتنامه دهخدانایکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) نابرابر. نامساوی . || ناجور. مختلف . (ناظم الاطباء). که یکسان نیست . مقابل یکسان .
یکسانفرهنگ فارسی عمید۱. مساوی؛ برابر؛ یکجور.۲. (قید) [قدیمی] همیشه.۳. [قدیمی] همعقیده.⟨ یکسان داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = ⟨ یکسان کردن⟨ یکسان شدن: (مصدر لازم) مانند هم شدن.⟨ یکسان کردن: (مصدر متعدی) برابر کردن؛ مانند هم کردن.⟨ یکسان نمودن: (مصدر متعدی) = &
پسنواخت یکسانmonophonic aftertouchواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پسنواخت میدی که برای تمام مسیرها یکسان ارسال میشود