یکنواختدیکشنری فارسی به انگلیسیeven, dead, equable, humdrum, invariable, steady, monotonously, uneventful, uniform
خوردگی یکنواختuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که با سرعت یکسانی بر روی سطح فلز به وجود میآید متـ . خوردگی عمومی general corrosion
یکنواختدیکشنری فارسی به انگلیسیeven, dead, equable, humdrum, invariable, steady, monotonously, uneventful, uniform
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
خوردگی نایکنواختnonuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی که در نواحی کوچک فلز به وجود میآید
خوردگی یکنواختuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که با سرعت یکسانی بر روی سطح فلز به وجود میآید متـ . خوردگی عمومی general corrosion
بازهواگیری یکنواختuniform rechargeواژههای مصوب فرهنگستانهواگیری مجدد سامانة ترمز بهنحویکه در حین آن از سرعت بیشازحد این فرایند جلوگیری شود
تخلیة یکنواختuniform releaseواژههای مصوب فرهنگستانتخلیة هوای سیلندر ترمز در بیستوپنج تا سی واگن ابتدایی قطار بهطوریکه با افزایش فشار در لولة ترمز انتهای قطار، ترمز همة واگنها تقریباً همزمان آزاد شود نیز: تخلیة تأخیری retarded release