محوطۀ بازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل فضای باز، حیاط، صحن، دربار، بارگاه، آستان، اندرونی، بیرونی، هشتی استادیوم، استخر سرباز ناحیه، دامنه
تعادل فازیphase equilibriaواژههای مصوب فرهنگستانارتباط تعادلی بین فازهای مختلف یک مادۀ شیمیایی در فشار و دما و ترکیببندیهای مختلف
برشکاری اُکسیسوخت گازیoxyfuel gas cutting, OFC, burning1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی برشکاری اکسیژنی که در آن گرمای موردنیاز از واکنش شیمیایی اکسیژن و گاز سوختنی به دست میآید
جوشکاری اُکسیسوخت گازیoxyfuel gas welding, OFW, gas weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری که در آن با گرمای حاصل از شعلۀ اُکسیسوخت گازی قطعات درهم ممزوج میشوند
بازی شبلغتنامه دهخدابازی شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ) آتشبازی کردن . || بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج ). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآو
برون آوردنلغتنامه دهخدابرون آوردن . [ ب ِ / ب ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آوردن . خارج کردن . ظاهر کردن : چیست از گفتار خوش بهتر که اومار را آرد برون از آشیان . خفاف .چند بُوی چند ندیم
کاسه بازیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - بازی با کاسه و آن چنین است که دو سه کاسة چینی را پر آب کنند و کاسه بازان واژگون شده کاسه ها بر پشت گذارند و به تحریک سرین آن را
بدرکردنلغتنامه دهخدابدرکردن . [ ب ِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کردن . راندن . اخراج ساختن . (از آنندراج ) : و بر زنان ْ عظیم مولع بودی چنانکه بدین سبب قابیل او را از میان بدرکرد.
زهانیدنلغتنامه دهخدازهانیدن . [ زَ دَ ] (مص ) گشاد کنانیدن و گشودن فرمودن . (ناظم الاطباء). بیرون آوردن و روان ساختن آب . جوشانیدن آب از چشمه : می زهاند می برد تا معدنش اندک اندک ت