دورکوچlong-distance migrationواژههای مصوب فرهنگستانالگویی از مهاجرت در عرض جغرافیایی که در آن، برخلاف مهاجرت راهنزدیک، گونهای که در نواحی معتدل یا سردسیر زادآوری کرده است، به نواحی گرمسیری یا نیمهگرمسیری کوچ میکند متـ . مهاجرت راهدور
درقوعلغتنامه دهخدادرقوع . [ دُ ] (ع ص ) مرد بد دل . (منتهی الارب ). جبان . (اقرب الموارد). || سخت ، گویند: جوع درقوع ؛ یعنی گرسنگی سخت و شدید. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
درکوهلغتنامه دهخدادرکوه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 123 هزارگزی باختر قشم و سر راه مالرو باسعیدو - قشم ، با 150 تن سکنه . آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <s
دورکاویremote sensingواژههای مصوب فرهنگستانجمعآوری و پردازش و به کارگیری اطلاعات کمّی و کیفی از جسم بدون تماس با آن از راه دور متـ . سنجش از دور