دهگانیلغتنامه دهخدادهگانی . [ دَ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از زر مسکوک که در قدیم رایج بوده . (از برهان ) (ناظم الاطباء). نوعی از زر بوده که در قدیم رواج داشته است . (از انجمن آرا) (آنندراج ).
دهگانیلغتنامه دهخدادهگانی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دهقانی و زراعت و کشتکاری و دهکانی . (ناظم الاطباء). دهقانی و زراعت کردن . (برهان ) (از آنندراج ).
تنگ دهانیلغتنامه دهخداتنگ دهانی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) حالت تنگ دهان : تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی . حافظ.رجوع به تنگ دهان و تنگ دهن و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.