هناملغتنامه دهخداهنام . [ هَُ ] (اِ) به لغت زند و پازند به معنی اندام باشد که در برابر بی اندام است . (برهان ). مصحف هندام پهلوی به معنی اندام است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
هنگاملغتنامه دهخداهنگام . [ هََ ] (اِخ ) جزیره ای است از بخش قشم شهرستان بندرعباس . دارای 78 تن سکنه و آب آن ازچاه و باران است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
هنگاملغتنامه دهخداهنگام . [ هََ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. دارای 356 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، خرما، برنج ، لیمو، تنباکو، کنجد و کار دستی مردم آنجا گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
هنگاملغتنامه دهخداهنگام . [ هََ ] (اِ) درپارسی باستان هَنْگام َ، ارمنی اَنْگَم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). وقت و زمان و گاه . (برهان ) : ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم وش ای دریغ آن گو هنگام وغا سام گرای . رودکی .دلم پرآتش کردی و قد و