آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
hardدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت، در مضیقه، دشوار، مشکل، سفت، شدید، سنگین، قوی، سخت گیر، زمخت، قسی، ژرف، نامطبوع، معضل، خسیس، پرصلابت، پینه خورده، فربه
خردهنقشbit partواژههای مصوب فرهنگستاننقش کوچکی در فیلم که بازیگر آن معمولاً فقط یکی دو جمله ادا میکند
خفهسوزیwet startواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی ناقص در عملیات راهاندازی موتورِ توربینگازی که در آن عمل جرقهزنی بهخوبی انجام نمیشود یا دور موتور بالا نمیرود و سوخت خام از موتور خارج میشود
دادهگاهdata martواژههای مصوب فرهنگستاندادگانی که برای نگهداری مجموعههایی مختصر از دادهها طراحی شده باشد تا مدیران بتوانند آنها را بازیابی و تحلیل کنند
درونتیرگیdark heartواژههای مصوب فرهنگستانسرخ، خاکستری یا آبی شدن درونچوب درختان پهنبرگ که لزوماً در نتیجۀ پوسیدگی نیست