Bellدیکشنری انگلیسی به فارسیبل، ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
billدیکشنری انگلیسی به فارسیلایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، لایحه قانونی، برات، منقار، نوک، سند، فرمان، سیاهه، نوعی شمشیر پهن، نوک بنوک هم زدن، صورتحساب دادن
برچسب اطلاعات تغذیهایnutrition facts labelواژههای مصوب فرهنگستانبرچسبی نشاندهندۀ اطلاعاتی دربارۀ محتوی مواد مغذی که برای کمک به مصرفکنندگان در انتخاب مواد غذایی تهیه میشود
برچسب موضوعیsubject labelواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعاتی در مدخل اصطلاحی که نشاندهندة حوزة موضوعی اصطلاح است
برچسب مومیاییmummy labelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی علامـت شنـاسایی از جنس چـوب یا سنگ که در مصر دورۀ یونانی-رومی هنگامی که اجساد را از خانه به گورستان یا زادگاه متوفی منتقل میکردند، مورد استفاده قرار میگرفته است
چتر2umbelواژههای مصوب فرهنگستانگلآذینی محدود یا نامحدود، سرتخت (flat-topped) یا کوژ با دُمگلهایی که به یک نقطه متصلاند