چشمانداز مشترکshared vision, join vision, common visionواژههای مصوب فرهنگستانچشماندازی که غالب اعضای جامعه آن را در اندیشه و قلب خود میپرورانند
دست خمstring handواژههای مصوب فرهنگستاندستی که در هنگام تیراندازی زه را به عقب میکشد متـ . دست کشش drawing hand
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی