مربی بیان و لهجهdialogue coach, dialogue director, dialect coachواژههای مصوب فرهنگستانفردی که طرز بیان کلمات و جملات یا لهجهها را به بازیگر آموزش میدهد
واگن اتوبوسیsaloon coachواژههای مصوب فرهنگستانواگن مسافری غیرکوپهای که صندلیهای آن ردیفی چیده شده است
اتوبوس حومهایsuburban bus, suburban coachواژههای مصوب فرهنگستاناتوبوسی که معمولاً فقط یک در، آن هم در جلو، دارد و فضایی برای بار ندارد و در مسیرهای نسبتاً طولانی با تعداد ایستگاههای کم به کار میرود