Greyدیکشنری انگلیسی به فارسیخاکستری، کبود، نا امید، سفید، پیر، کهنه، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، باستانی، بد بخت، بی رنگ
greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند
کپک خاکستریgrey mould/ grey moldواژههای مصوب فرهنگستانبیماری قارچی ناشی از گونههای بوتریتیس (Botrytis) که به پوسیدگی نرم و تشکیل تودۀ خاکستریرنگ جُلینه در اندامهای ذخیرهای منجر میشود
فاضلاب خاکستریgrey water, grey wastewater, sullageواژههای مصوب فرهنگستانفاضلاب عاری از ادرار و مدفوع
پیشغشgreyoutواژههای مصوب فرهنگستانتارشدگی دید و کدر شدن میدان بینایی براثر تغییر ناگهانی شتاب عمودی هواپیما