قدرآزمای یکپارچگیintegrity check value, ICVواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جمعآزما (checksum) که قابلیت کشف تغییر را در یک سامانۀ اطلاعاتی دارد
حجبلغتنامه دهخداحجب . [ ح ُ ] (ع مص ) در تداول فارسی زبانان شرم و شرمگنی که عامیانه ٔ آن کم روئی است . و از آن نعت مفعولی محجوب نیز آرند. حجب و حیاء از اتباع است .
حجبلغتنامه دهخداحجب . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ حجاب . (ترجمان عادل بن علی ) پرده ها : دیده ها باید سبب سوراخ کن تا حجب را برکند از بیخ و بن . مولوی .- حجب فوق دماغ .
حجفلغتنامه دهخداحجف . [ ح َ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حَجَفَة. (منتهی الارب ). || نوعی ماهی . (دزی ج 1 ص 254).