تصوکلغتنامه دهخداتصوک . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) آلوده شدن به سرگین خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تصئیلغتنامه دهخداتصئی . [ ت َ ص َءْ ئی ] (ع مص ) بانگ و آواز کردن جوجه . (از اقرب الموارد). و رجوع به تصائی شود.
تصوبلغتنامه دهخداتصوب . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) به نشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرودآمدن از بالا به نشیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروشدن ، ضد
تصوحلغتنامه دهخداتصوح . [ ت َ ص َوْ وُ] (ع مص ) شکافته شدن موی و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). شکافته شدن و پراکنده گردیدن موی . (از اقرب الموارد). کفیدگی و پراکندگی موی . (منته
تصور بستنلغتنامه دهخداتصور بستن . [ ت َ ص َوْ وُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تصور کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصور و تصور کردن شود.