زودپزلغتنامه دهخدازودپز. [ پ َ ] (نف مرکب ) زودپزنده . آنچه که زود پزد. مقابل دیرپز: این نخود زودپز است . (فرهنگ فارسی معین ).- دیگ زودپز ؛ دیگی که خوراک را در زمانی کوتاه می پزد. (فرهنگ فارسی معین ).
زودپزفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه زود پخته میشود.۲. (اسم، صفت فاعلی) نوعی دیگ که غذا در آن زودتر پخته میشود.
خائندیکشنری فارسی به انگلیسیbetrayer, collaborationist, disloyal, faithless, false, falsehearted, foul, recreant, insidious, Judas, perfidious, quisling, sneaky, traitor, traitorous, treacherous, turncoat, two-faced