letterدیکشنری انگلیسی به فارسینامه، حرف، کاغذ، عریضه، ادبیات، نویسه، مرسوله، مراسله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، موجر، دانش، اجازه دهنده، خط، با حروف نوشتن، با حروف علامت گذاشتن
خبربرگهnews sheet, newsletterواژههای مصوب فرهنگستانگزارش یا نامهای که اطلاعات غیررسمی یا اختصاصی به مخاطبان خاص خود میدهد
توضیحنامهcover letter/ covering letterواژههای مصوب فرهنگستاننامهای همراه با مدارکی مانند تقاضانامة شغلی و مقاله و کارنامک حاوی توضیحات بیشتر
سهمنامهletter of allotment, allotment letterواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که از طرف شرکت سهامی برای خریدار سهام شرکت صادر میشود و در آن تعداد سهام اختصاصیافته و بدهی احتمالی او ذکر میشود
نامۀ واگذاریaward letterواژههای مصوب فرهنگستاننامهای که کارفرما برای پیمانکار بهمنظور اعلام پذیرش پیشنهاد او ارسال میکند