linkدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباط دادن، پیوند، زنجیر، قلاب، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، بند، پیوند دادن، بهم پیوستن، متصل کردن، جفت کردن
باسیمwireline, wirelinkواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آن دسته از سامانههای ارتباط تلفنی که در آنها تلفن با سیم عادی به مرکز تلفن وصل میشود، نه ازطریق امواج رادیویی
پسپیوندbacklinkواژههای مصوب فرهنگستاندر بهینهسازی موتورهای جستجو، اَبَرپیوندی که از یک صفحة وب به صفحه یا وبگاه دیگر متصل میشود
پیششکنfail linkواژههای مصوب فرهنگستاناتصال نسبتاً سستی که برای پیشگیری از آسیب جدی به دیگر سازههای حیاتی در طراحی برخی قطعات و سازهها پیشبینی میشود