میمونلغتنامه دهخدامیمون . [ م َ مو ] (اِخ ) ابن مهران الرقی ، مکنی به ابوایوب . فقیه و قاضی متولد به سال 37 هَ . ق . متوفی به سال 117 هَ . ق . وی یکی از ثقات حدیث است ، درکوفه نشو و نما یافت و در زمان عمربن عبدالعزیز منصب قضا
میمونلغتنامه دهخدامیمون . [ م َ مو ] (اِخ ) ابن نجیب واسطی ، طبیبی فاضل و حکیم بوده . وی از اطباء و ریاضی دانان معروف عهد غزالی و همدست خیام در رصد و اصلاح تقویم جلالی بود. منطق و طبیعیات و الهیات شفا را بخوبی میدانست . پدرش از واسط به اهواز مهاجرت کرد و میمون آنجا متولد شد و یک چند در بغداد و
میمونلغتنامه دهخدامیمون . [ م َ مو ] (اِخ ) ابن هارون بن مخلدبن أبان ، مکنی به ابوالفضل متوفی به سال 297 هَ . ق . وی از اهل بغداد و کاتب و صاحب اخبار و ادیب و شاعر بود. از جاحظ کسب علوم کرد و ازاو جعفربن قدامة کسب علم کرده است . (اعلام زرکلی ).
میمونلغتنامه دهخدامیمون . [ م َ مو ] (اِخ )ابن محمدبن معتمدبن مکحول ، مکنی به ابوالمعین النسفی ، متوفی به سال 508 هَ . ق . از فضلا است . او راست : کتاب بحرالکلام در توحید و کتاب تبصره ایضاً در توحید.و کتاب التمهید لقواعدالتوحید. (از الاعلام زرکلی ).
میمونلغتنامه دهخدامیمون . [ م َ مو ] (اِخ )ابن هارون الکاتب . از کاتبان و محدثین است و از اسحاق بن ابراهیم موصلی و تعداد زیادی از محدثین دیگر اخذحدیث کرده است . (از الوزراء و الکتاب ) (از موشح ).
پولدیکشنری فارسی به انگلیسیcash, currency, fund, green power, lucre, mammon, money, pelf, purse, silver, tender
ثروتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffluence, asset, fortune, gold, lucre, mammon, means, money, possessions, resources, riches, richness, silver, wealth