منزورلغتنامه دهخدامنزور. [ م َ] (ع ص ) اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ): عطاء منزور؛دهش کم و اندک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منجارلغتنامه دهخدامنجار. [ م ِ ] (ع اِ) بازیی است طفلان را، او الصواب المیجار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). قسمی از بازی کودکان تازی . (ناظم الاطباء).