ملوخلغتنامه دهخداملوخ . [ م ُ ] (ع مص ) بازماندن گشن از گشنی . (منتهی الارب ). ملاخة. (ناظم الاطباء). رجوع به ملاخة شود.
مولوخلغتنامه دهخدامولوخ . [ م ُ لُخ ْ ] (اِخ ) خدای آتش کنعانیان که برای او بچه ها را در آتش قربانی می کردند و مجسمه ٔ او را مانند انسانی می ساختندکه دارای سری مانند گاو بود. و رجوع به مولک شود.