hopsدیکشنری انگلیسی به فارسیهویج، رازک، ابجو، افیون، طفره، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، لی لی کردن، جست وخیز کوچک کردن، رقصیدن، پرواز دادن، لنگان لنگان راه رفتن، پلکیدن، خمیدن
بیرون بردن وسایل صحنهstrike the propsواژههای مصوب فرهنگستانخارج کردن وسایل صحنه در فواصل مختلف نمایش
تدبیر عملیاتconcept of operations, commanders concept, CONOPSواژههای مصوب فرهنگستانطرح و تصور فرمانده از یک یا مجموعهای از عملیات