plateدیکشنری انگلیسی به فارسیبشقاب، صفحه، پلاک، لوح، قاب، لوحه، روکش، صفحه فلزی، بقدر یک بشقاب، نعل اسب، ورقه یا صفحه، اندودن، روکش فلزی کردن، ابکاری فلزی کردن، روکش کردن، متورق کردن
صفحۀ کفیfloor plate, ventral plate, bodenplatteواژههای مصوب فرهنگستاننواری طولی در ناحیۀ شکمی لولۀ عصبی رویان که پییاختههای حرکتی پسمغز و نخاع از آن به وجود میآید