کهوارلغتنامه دهخداکهوار. [ ک ِهَْ ] (اِ)فلاخن ، و در اصل گَهواره بوده ، چون به صورت گهواره است آن را کهوار گفتند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
قیاوارلغتنامه دهخداقیاوار. (اِ)بر وزن سزاوار بمعنی کار و شغل و عمل و صنعت . (برهان ) (آنندراج ). مصحف فیاور. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کاوارلغتنامه دهخداکاوار. (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردانگه ، از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 372 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غلات و توت و گردو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).