شیطانکلغتنامه دهخداشیطانک . [ ش َ / ش ِ ن َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت . (یادداشت مؤلف ). || قسمتی متحرک از تفنگ که به اراده ٔ تیرانداز بسختی بر پستانک خورد و آتش از چاشنی جهاند. در تفنگ و امثال آن ،آهنی که با کشیدن پاشنه بر چاشنی بسختی فرودآید و آنرا مشتعل کند. (یاد
ستنجلغتنامه دهخداستنج . [ س ِ ت َ / س َ ت َ ] (اِ) چوبی را گویند که زیر آن غلطکها نصب کنند و آن را بر گردن گاو بندند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا گردد. (برهان ) (جهانگیری ).رجوع به سبنج و سپنج شود. || ذخیره و پس انداز.
پستانکلغتنامه دهخداپستانک . [ پ ِ ن َ ] (اِ مصغر) ظرفی از بلور یا غیر آن شبیه به پستان که مادران بی شیر، شیر حیوان یازنی دیگر در آن کرده بدهان طفل نهند. || پستنک . جیلان . سنجد گرگانی . سنجد. غبیراء. غبیده بادام . || پستانک تفنگ ؛ آهنی سوراخ دار که برروی انتهای سفلای تفنگ و امثال آن است و چاشنی
پستنکلغتنامه دهخداپستنک . [ پ ِ ت َ ن َ ] (اِ) پستانک . سنجد. سنجد گرگان . جیلان . غبیده بادام . غبیرا. سه گونه از این درخت در ایران یافت شود، دو گونه در جنگلهای خزر و یک گونه در نواحی خشک . و نیز رجوع به غبیرا و پستانک شود.
شیطانیدیکشنری فارسی به انگلیسیdemoniac, devilish, evil, fiendish, foul, hellish, infernal, Mephistophelean, monstrous, satanic
اهریمنیدیکشنری فارسی به انگلیسیdark, demoniac, demonic, deuced, devilish, evil, fiendish, hellish, infernal, malign, Mephistophelean, monstrous, satanic, unholy