stormدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
خُردتوفانsubstorm, magnetic substormواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از شفقهای یونسپهری و آشفتگیهای مغناسپهری که از سی دقیقه تا یک ساعت دوام میآورند
خُردتوفان شفقیauroral substormواژههای مصوب فرهنگستانحرکتها و تشدیدهای سرشتی و پیدرپی شفق در هنگام نیمهشب که موجب حرکت سریع کمانهای شفقی به سمت قطب میشود و در بیضی شفقی برآمدگی ایجاد میکند
خُردتوفان مغناسپهریmagnetospheric substormواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ ناشی از آشفتگی ذرات و میدانهای مغناطیسی در مغناسپهر
اندیشهبارانbrainstorming/ brainstormواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ایجاد افکار و عقاید در میان اعضای یک گروه که وجه مشخص آن انعطافپذیری و نوآوری است
چشم توفانeye, eye of tropical cyclone, eye of the stormواژههای مصوب فرهنگستانپهنهای تقریباً دایرهوار، همراه با باد نسبتاً سبک و هوای صاف، در مرکز توفانهای شدید حارّهای که با چشمدیواره محصور میشود متـ . چشم