ضریب ساعت اوجpeak-hour factor, peak-hour conversion factorواژههای مصوب فرهنگستاننسبت حجم تردد در ساعت اوج به حداکثر شدت جریان در طول یک دورۀ انتخابی، معمولاً 15 دقیقه، در ساعت اوج
دایرۀ ساعتیhour circleواژههای مصوب فرهنگستاندایرۀ عظیمهای بر روی کرۀ آسمان که از قطب شمال و جنوب آسمان و یک جِرم مشخص سماوی میگذرد
تابعِ «یا»OR functionواژههای مصوب فرهنگستانعملی روی دو گزاره در منطق بهطوریکه حاصل آن عمل وقتی نادرست است که هر دو گزاره نادرست باشند
زاویۀ ساعتیhour angleواژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ بین نصفالنهار ناظر و دایرۀ ساعتی جِرم آسمانی که در امتداد استوای آسمان و ساعتگَرد اندازهگیری میشود
ساعت جریانcurrent hourواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین بازة زمانی بین گذر ماه از روی نصفالنهار مرجع و زمان قدرت مدّ
خاکستردانcinerary vessel, burial urn, funerary urn, funeral urn, cremation urn, cinerary urn, burial potواژههای مصوب فرهنگستانظرفی برای نگهداری خاکستر سوختۀ یک یا چند جسد
بندلغزی شهریurban lining, urban slackliningواژههای مصوب فرهنگستانبندلغزی در مناطق شهری مانند بوستانها و خیابانها
جنگ شهریurban warfare, urban fightingواژههای مصوب فرهنگستانجنگ مسلحانۀ مردم با استفاده از بافت شهر برضدِ نیروهای مسلح کشور یا نیروهای اشغالگر
ناحیۀ ادراری ـ تناسلیurogenital region, regio urogenitalisواژههای مصوب فرهنگستان← مثلث ادراری ـ تناسلی
کیست (غدة زیرِ پوست)گویش خلخالاَسکِستانی: jəmân دِروی: ur/ vəded شالی: ur کَجَلی: qidid/ ur کَرنَقی: kuralək کَرینی: čipân/ ur کُلوری: ur گیلَوانی: âmâ لِردی: jomâ
اُریون / اوریونگویش خلخالاَسکِستانی: ur دِروی: luk âmen/ ur شالی: gušangalu کَجَلی: ureyun(uryun) کَرنَقی: ur کَرینی: luka se کُلوری: uryun/ luka se گیلَوانی: luka se لِردی: lukka daji
غدهگویش خلخالاَسکِستانی: vəded دِروی: vəded شالی: vəded کَجَلی: qidid کَرنَقی: vədad کَرینی: čipân کُلوری: ur گیلَوانی: ur لِردی: vədat
سلسلۀ سوم اورUr III periodواژههای مصوب فرهنگستانسومین سلسلۀ پادشاهی در شهر اور که در این دوره اور بر میانرودان و کوهپایههای زاگرس سلطه داشت متـ . امپراتوری سوم اور Ur III empire
گنجورلغتنامه دهخداگنجور. [ گ َ / گ َ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: گنج + ور ur = ور، پسوند اتصاف و دارندگی ) پهلوی گنجبر جزء دوم از مصدر بر (بردن ) است ، یعنی برنده وحامل گنج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خزانه دار. (غیاث ال
خاکهچوبwood flourواژههای مصوب فرهنگستانچوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الکهای متعدد درجهبندی میشود متـ . پودر چوب
خط اتصال ۱slurواژههای مصوب فرهنگستانکمانی که بالا یا پایینِ دو یا چند نت با نغمههای متفاوت قرار میگیرد و به اجرای متصل آنها دلالت میکند