وانهش 1abandonmentواژههای مصوب فرهنگستانبیاعتنایی کردن به یک فرد وابسته یا رها کردن او توسط افراد نزدیک به او، مانند پدر و مادر یا حامی و پرستار اصلی
واکنش وانهشیabandonment reactionواژههای مصوب فرهنگستاناحساس محرومیت عاطفی و تنهایی و فقدان حمایت در کودکانی که یکی از والدین یا هردوی آنها او را رها کرده یا مورد بیتوجهی قرار دادهاند
رهایش بستهabandonment of a parcel, abandon d'un colis (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصرفنظر کردن فرستنده از ارسال یک بستۀ پُستی که امکان تحویل آن به گیرنده وجود نداشته باشد
ول کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabandon, abandonment, desist, disengage, drop, leave, loose, loosen, relax, relinquish, unclasp, unloose
ترکدیکشنری فارسی به انگلیسیabandonment, break, breakaway, chink, cleavage, cleft, crack, crevice, defection, dereliction, desertion, fission, fissure, flaw, leak, Turkish, renunciation, rift, split, Turk